سکوت عشق
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید تاکتیک من اینست :که نگاهت کنم یاد بگیرم چگونه ای و همان را که هستی دوست بدارم تاکتیک من اینست با تو حرف بزنم به تو گوش بدهم و با کلمات پلی محکم میانمان بسازم تاکتیک من اینست در خاطرت بمانم نه می دانم چگونه و نه به چه بهانه ای.. اما در تو بمانم تاکتیک من اینست که صادق باشم و بدانم که صادقی که خودمان را به هم قالب نمی کنیم که میانمان نه حجابی هست و نه پرده نمایشی

پيوندها
معرفی روستای برما
عقاب نیوز
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سکوت عشق و آدرس mylovesilent.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)


Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 16
بازدید هفته : 61
بازدید ماه : 61
بازدید کل : 792
تعداد مطالب : 55
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


نويسندگان
حنانه

 
شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 11:17 :: نويسنده : حنانه
گندم بودن را دوست دارم

در همهمه باد ؛ پرکنده شدن را

برای روزی که شاید

زیر دندانهای تو له شوم

چرا درویم نمی کنی ؟

مرا کلاغ های سیاه تمام کردند ...

 
شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 11:17 :: نويسنده : حنانه
تو زن شدی ... نه برای در حسرت ماندن یک بوسه !
برای خلق بوسه ای از جنس آرامش...
تو زن نشدی ...که همخواب ... آدم های بیخواب شوی!
زن شدی ... که برای خواب کسی رویا شوی!
تو زن نشدی که در تنهایت ... حسرت آغوشی عاشقانه را داشته باشی ...
... زن شدی تا ... تا آغوشی در تنهایی عشقت باشی ..
 
شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 11:17 :: نويسنده : حنانه
جهان ، آلوده خواب است!
فروبسته است وحشت در به روی هر تپش ،‌هر بانگ
چنان که من به روی خویش
در این خلوت که نقش دلپذیرش نیست
و دیوارش فرو می خواندم در گوش:
میان این همه انگار
چه پنهان رنگ ها دارد فریب زیست!
شب از وحشت گرانبار است.
جهان آلوده خواب است و من در وهم خود بیدار:
چه دیگر طرح می ریزد فریب زیست
در این خلوت که حیرت نقش دیوار است؟

سهراب سپهری
 
شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 11:17 :: نويسنده : حنانه
از همان ابتدا دروغ گفتند!

مگر نگفتند که “من” و “تو” ، “ما” می شویم؟!

پس چرا حالا “من” این قدر تنهاست!

از کی “تو” اینقدر سنگ دل شد؟!…

اصلا این “او” را که بازی داد؟!…

که آمد و “تو” را با خود برد و شدید “ما”!

می بینی

قصه ی عشقمان!

فاتحه ی دستور زبان را خوانده است
 
شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 11:17 :: نويسنده : حنانه
آدمی که منتظر است هیچ نشانه ای ندارد

هیچ نشانه ی خاصی ندارد

فقط با هر صدا برمیگردد


 

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد